هیچ وقت نخواه جای کسی باشی هیچ وقت از دور به قضاوت جهان کسی ننشین ... احساس کسی را قضاوت نکن و هیچ وقت اندرون خودت را با بیرون دیگران مقایسه نکن ..
تو که نمیدانی همان قهرمان روئین تنی که در ذهنت از آدمها ساخته ای روزانه چند بار زمین میخورد و چند بار آهوی چموش بغض هایش را لبه ی حوض
تحملش سر میبرد و خون دل مینوشد و خون میگرید .. به حال خودش ؟؟
تو که نمیدانی درون یک آدم ظاهرا " آرام و خوشبخت " چه بلوایی برپاست !
تو که نمیدانی سپاه اندوه تا کجای وجود آدم پیش رفته و چند منطقه از روان و جانش را تسخیر کرده...
نخواه جای آدمها باشی ! جای هیچ کس ! تو که نمیدانی حتی همانی که دارد آرزوهای تو را زندگی میکند...
برای هر کس سهم اندوهی است و جهان بدون
اندوه نمیشود !!
تو نزدیک کوه دردهای خودت ایستاده ای و آن را بزرگترین می بینی و کوه دردهای دیگران از دوردست های تو ، به چشمت ناپیداست و گم است و ناچیز ، و
گرنه موفق ترین آدم های زمین هم دردها و مشکلات لاینحلی دارند برای نگفتن و ابراز نکردن و یک تنه بار آن را به دوش کشیدن ...
درد برای همه هست .. فقط بعضی ها در کنار آمدن با درد مهارت بیشتری پیدا کرده اند و در مواجهه با اندوه پوست کلفت تر شده اند ..
مثل پیرزنی که فرزندجوانش را از دست داده و دیگر هیچ چیز این جهان حتی مرگ هم شگفت زده اش نمیکند ...
نرگس صرافیان